چه با قاطعیت حکم میدهی که “حواست رو جمع کن” و من میمانم که چطور جمعش کنم وقتی تمامش پیش توست !

.

.

.

آغوش گرمم باش ؛ بگذار فراموش کنم لحظه هایی را که در سرمای بی کسی لرزیدم !

.

.

.

مـטּ از تـو هیـچ نـمـے خـوآهم
فَقـط . . .
فقـط بــہ ڪـسے ڪـہ عـآشـقـانــہ دوسـتَـت دآرد
بگـو حـلآلـم ڪُنـد اگـر هنـوز شـب هآ ٬
بـآ یــــــــــآد تـو مـے خـوآبـم

همه چیز خنده دار بود…!
داشتن تو….!!!
بودن من، ماندن ما…!!!!
رفتن تو…!!!
اینهمه آه..!!!
گاهی از اینهمه خنده گریه ام میگیرد…
.
.
.
ﺑـــــــــــــﺮﻭ !!!!
ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﻭﻗﺘﯽ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ
ﮐﺴﯽ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﻧﺨـــــــﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ
ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﻃﺎﻗﺖ ﮐﻢ ﻣﺤﻠﯽ ﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ
ﺑــــــــــــﺮﻭ !!!!
ﺗﺮﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ؟؟
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﯾﮑــ ﺭﻭﺯ ﺗُﻒ ﻣﯽ ﺍﻧﺪﺍﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻥ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮﺷــــﺎﻥ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﯼ
.
.
.
مرا که قمار کردی!
گذشت... کاش لااقل بازی را یاد میگرفتی.
.
.
آنقدر بغض هایم را فرو دادم و خندیدم...که خدا هم باورش شد چیزی نیست...!!!
.
.
.
خدایا کیفیت را فدای کمیت نکن
.
.
.
کمتر خلق کن ولی آدم خلق کن
*
*
*
دیوانگی های دلم را به دل نگیر !
دست خودش نیست ، طفلک باور کرده بود دروغ دوست داشتنت را …
*
*
*
نشانه میگیری
سنگ می اندازی و بعد خنده کنان !
لِی .. لِی .. لِی ..
پای میکوبی و میروی !
بد جور با دلم “بــــــــــازی” میکنی !
*
*
*
به خدا بگو:
زمستانش سرد نیست
جمع کند تکرار فصلهایش را !
من در تابستانش هم از بی وفایی دندان به دندان سائیده ام…
*
*
*
بیچاره دلم
با دیدنت باز هم لرزید
نمیدانست تو همان بی وفای دیروزی
بیچاره دل است
عقل ندارد
*
*
*
هـرکه مــی خــواهـی بـــاش

ایـن عادت مـشترک انسـانهــاســت

تـــو نیــز ، روزی , ســاعـتی , لـحظــه ای

احــساس خـواهـی کـرد کـــه

هیــچکـس دوسـتت ندارد
*
*
*
در خواب مــن
دست دیگری را نگیـــــر !!
حرمـت نگه دار لعنتــــــــی … !!
*
*
*
دل کندن از اون همه عشقی که به تو داشتم
منو به جایی رسوند که حالا ،
تو چشمای یکی دیگه زل بزنمو بگم:
عاشقمی؟!! خب به درک…!!
.
.
.
هَمیـــشه بـاید کســـی باشد
تا بغــض*هایت را قـبل از لرزیدن چــانه ات بفهمد…..
آهای فلانـــــــی… بــفــهــم!!!
.
.
.
در جایی که همه زغال فروش شده اند و دیگران را سیاه میکنند بیا کمی از مد افتاده باشیم !
سپید بمانیم …
.

.

.

مرا حبس کن در آغوشت ؛ من برای حصار بازوان تو مجرم ترین زندانی ام !
.
.
بی خیالت که میشوم ، در کوچه های علی چپ دنبال دلم می گردم !
.
.
گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند ، سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد !
.
.
با فنجانی قهوه هم میتوان مست شد اگر کسی که باید باشد باشد !
.

.
ﮐﺎﺵ ﺻﺪﺍﯼ ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎﺭﻭ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﻮﺳﯿﺪ ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺳﻤﺘﻮ ﺻﺪﺍ ﻣﯽ ﺯﻧﻦ !
.
.
خواستم هرچه را که بوی تو میداد بسوزانم ؛ جانم آتش گرفت !
.
.
می ترسم کسی نه خودت را ، که دوست داشتنت را از من بگیرد !
.
.
مهم نیست چقدر طول بکشد ، مهم این است که عشق واقعی همیشه ارزش انتظار را دارد !
.
.
.
ﺁﻏـــــــﻮﺵ ﮐﺴـــﯽ ﺭﺍ ﺩﻭﺳـــﺖ ﺩارم

ﮐـــﻪ ﺑـــﻮﯼ “ﺑـــــﯽ ﮐﺴـــﯽ” ﺑﺪﻫﺪ

ﻧــﻪ ﺑــــﻮﯼ

“ﻫــــﺮﮐﺴـــﯽ’