هـ ـَ ـر وقـ ــ ت درآغـ ـ ـوش مـَن بودی
چشمـ ـ ـآنـَت رامیــبـَ سـتی
نمیـ ـ ـدانـم بخـآطـِراحسـ ـ ـآس زیـ ـاد بود ..
یـآ خـ ـودرا درآغـ ـوش دیـگـَری تـَصـَور میـ کـَردی ... !!!
.
.
.
چیزے نو بیآوَر
حرفـے تآزه
جُملِه اے کِه بِه هیچ کَس نَگُفتِه اے
פـآلِ مَرآ بِه هَم نَزَטּ
✘ تـــــــــــو ✘
בوستَت בآرَم هآیَتـ رآ بِه هَمهـ میگویے ...!!!
.
.
.
با مـن بمـان / آنهـا کـه رفتنـشان را طـاقـت آوردم / تـــو نبــودنــد!
از وقتی که تو رفتی ، آینده هیچ وقت نیامد که هیچ ، گذشته هم هیچ وقت نگذشت . . .
.
.
کاش میدانستی
نه فرصتی دارم برای فراموش کردنت و نه جراتی برای دوست نداشتنت
مهم نیست . . .
میتوانی مثل همیشه خیال کنی بی عرضه ترین فرد جهانم !
.
.
.
حسرت یعنی شانه هایت دوش به دوشم باشد اما نتوانم از دلتنگی به آن پناه ببرم
حسرت یعنی تو که در عین بودنت داشتنت را آرزو می کنم
.
.
.
عاشق اسمم می شوم
وقتی;
تو صدایم می کنی . . .
.
.
.
خیلی شیرینه وقتی تو اس ام اس بازی های شبانه خوابت میبره
صبح بلند میشی میبینی اس ام اس اومده:
قربون عقشم برم که خوابش برده …
.
.
می گویند : دنیا بی وفاست ؛ اما . . .
قدرش را بدانید ! من دنیای بی وفاتری هم داشته ام .
.
.
.
جای خالیت را انقدر باچشمان آب خواهم داد
که بازکنارم سبزشوی . . .
.
.
.
همین که تو می دانی
“دوستت دارم”
کافیست …
بگذار
خفه کند خودش را
دنیـا
.
.
.
دیر آمدی باران
خیلی دیر!!
آتشش ریشه هایم را هم سوزاند…!
.
.
.
بـــه زِنــــدگــــــم پــــوز خـــــنـــد نـــزن ؛
روزی کــســـی را داشــتـــم
کــه بـــا تـَـمــامِ وجــود صِــدایــم
مــیــکــرد …
” عـــشــــقم ”
.
.
.
گاهی به قدری دلم برایت تنگ میشود که حاضرم حتی با دیگری ببینمت !
.
.
.
ترکت میکنم و تنهایت میگذارم…
تا بیش از این انرژی ات را صرف نکنی برای…
صادقانه دروغ گفتن…
.
.
.
آموخته ام که وابسته نباید شد..
نه به هیچ کس، نه به هیچ رابطه اى..
واین لعنتى
نشدنى ترین کارى بود که آموخته ام..
.
.
.
سرخوشانه میخندم شوخی میکنم وتو نمیدانی چقدرسخت است احساس خفگی کردن پشت این نقاب لعنتی
.
.
.
هنوز دل خوشم به
"خدانگهدارت"
اگرنمی خواستی برگردی...
اصراری نبود که خدا مرا نگه دارد....!
.
.
.
בیـر آمـَـدی . . .
تـَمـــآم شُـدمــ دیـگـَـــــــر . . .
مـَـטּ هــــــزآر شَبـ بے خوآبــے از تــــــــــو طلبـــ دآرم
از تــــــو میگـذرمــ . . .
ولـے اگـر خُــבآ هـمـ از تــــــو بـــگذرב . . .
مـَـטּ از خُــבآ نمے گذرم. . .
.
.
.
درد دارد…
سرت به سنگی بخورد ،
که روزی به سینه ات میزدی ….!
.
.
.
بَعضے وَقتآ دٍلـت میخوآد
دَستآتو بذارے زیرٍ چونَت
چشم تو چشم خُدا بشے
زُل بزنے و بهش بگے
'کہ چـــــــــے مَثــــــــــــــــــــلا ؟
.
.
.
رفــتــﮧ ای ؟
بـــﮧ درک !
هنــوز هم بهـــتریــن هـا وجـــود دارنـــد
دنــبال ڪسی خواهــــم رفــت ڪــــﮧ مــرا
بـــﮧ خاطـــر خــودم بــخواهـد
نـه زاپــاسی برای بازیـچـه بودن !
.
.
.
لعنتی …
من خاطرت را می خواستم …
نه خاطره ات را …..
.
.
.
زندگی !
کلاهت را بـه هوا بیانداز . . .
که من دگر جان بازی کردن ندارم !
تو بردی . . .
.
.
.
یــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام …
برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم …
آنقدر تمـــــــــیز میخندم که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی …
.
.
.
بی تـو کنارِ
این خاطـره ها نِشَستـَن
دل می خـواهـَد
بـاور کـُن…
.
.
.
به آه و ناله هایت اعتماد ندارم
خنده هایت پشــت ســر من آنقدر زیاد است
که گوش حاضران را کر می کند..! خبرش را دارم